قبیله بنیحارث بن کعببنیحارث بن کعب، قبیله عرب قحطانی یمانی از دودمان حارث بن کعب بن عمرو بن عُلَه بن جَلد بن مالک (مَذحِج) که نسب آنان به نیای بزرگشان یَعرب بن قحطان میرسد. [۲]
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۴، ص۸-۹، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
فهرست مندرجات۲ - دین شعیب ۳ - ریاست قبایل ۴ - جمرات عرب ۵ - شغل ۶ - محل سکونت ۶.۱ - منزلگاهها ۶.۲ - مهاجرت به شام و عراق ۷ - شرکت در نبردها ۷.۱ - نبرد با بنی زبید ۷.۲ - نبرد با بنیمراد ۸ - پرستش بت ۹ - یهودیان و مسیحیان ۱۰ - ساخت معابد ۱۰.۱ - کعبه نجران ۱۰.۲ - نصارای نجران ۱۱ - نامههای پیامبر ۱۲ - پذیرش اسلام ۱۳ - جمعآوری زکات ۱۴ - پیغمبر دروغین ۱۵ - حضور در دستگاه حکومت ۱۵.۱ - حکومت در زمان امویان ۱۵.۲ - شرکت در براندازی امویان ۱۶ - لهجه بنیحارث ۱۷ - چهرههای برجسته ۱۸ - وضعیت امروز ۱۹ - فهرست منابع ۲۰ - پانویس ۲۱ - منبع ۱ - قبیله بلحارثاز نام این قبیله، گاه به صورت بَلحارث یاد میشود. ۲ - دین شعیبحارث بن کعب را از «معمَّرین» دانستهاند و در فصاحت نامبردار بوده است. وی در ۱۶۰سالگی در جمع فرزندانش، ضمن بیان خصلتهای انسانی خویش و وصایای خردمندانه اخلاقی و الهی به آنان، خود را از چند تن عرب دانسته است که بر دین شُعیب پیامبر (علیهالسلام) باقی بودهاند. [۵]
علم الهدی، علی بن حسین، امالی المرتضی:غرر الفوائد و دُرر القلائد، ج۱، ص۲۳۲۲۳۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳/۱۹۵۴، چاپ افست، تهران.
۳ - ریاست قبایلاز میان تیرههای فراوان قبیله بزرگ مالک بن اُدَد، بنیحارث حکومت و ریاست را به دست داشت. به نوشته برخی، نیاکان بنیحارث، بنیمذحج، پس از ویرانی سد مَارِب این منطقه را ترک گفتند و به شهر نجران، در میان حجاز و یمن، رفتند و پس از نبرد با اَزْد، قبیله دیگر قحطانی، که پیش از آن در آنجا سکونت گزیده بودند، بر این ناحیه استیلا یافتند و تا ظهور اسلام ریاست آنجا را در اختیار داشتند. با این حال، برخی نسب بنیحارث را به ازد میرسانند. به عقیده آنان، بنیحارث پس از غلبه بر ازد و به دست گرفتن ریاست، نسب آنان را یافتهاند. [۷]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۳۰، چاپ شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵ـ ۱۹۷۹.
[۸]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۹، بیروت.
[۹]
ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۶۳ـ ۲۸۳، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۴ - جمرات عرببنیحارث مردمانی نیرومند و بینیاز از اتحاد با دیگر قبایل بودهاند، ازاینرو آنان را از جَمَرات عرب (سه جمره: بنوضبه، بنوحارث، بنونمیر) شمردهاند [۱۱]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۶۷، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
که دیگر قبایل درصدد پیمان بستن با آنان برمیآمدند. [۱۵]
بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۱، ص۴۱، چاپ مصطفی سقا، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵ - شغلبنیحارث به کارهایی چون بافتن بُرد (نوعی جامه) اشتغال داشتند و در دباغی پوست صنعتگرانی ماهر بودند. [۱۷]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۶۶۱۶۷، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱.
۶ - محل سکونتمحل اصلی سکونت بنیحارث شهر نجران و نواحی پیرامون آن و در همسایگی هَمْدان، دیگر قبیله قحطانی، و بنی ذُهل بن مُزَیقیاء از تیرههای ازد، بود. [۲۰]
یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۱، ص۹۱۹، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۶.۱ - منزلگاههاجز این مناطق، از سرزمینهای بسیاری در جنوب شبه جزیره به عنوان منزلگاههای پایدار بنیحارث یاد شده است. [۲۲]
بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، فهرست، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۳]
یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
[۲۵]
ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۳، چاپ محمد بن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۶]
ابن حائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۶.۲ - مهاجرت به شام و عراقدستههایی از بنیحارث نیز به نواحی شام مانند جَوابی [۲۷]
بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۴۰۱، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و فَلجه از توابع دمشق و همچنین حیره در عراق [۲۹]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
مهاجرت کردند و راه را برای مراوده و تحول اعتقادی در بنیحارث گشودند.۷ - شرکت در نبردهادر دوره جاهلیت و اسلام، بنیحارث در برخی از «ایام العرب» شرکت داشتند که از آن جمله است: یوم مسعط، یوم کُلاب، [۳۱]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸ به بعد، بیروت.
یوم حِضره، [۳۲]
یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدانمعجم البلدان، ج۲، ص۲۸۸، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
یوم سَحْبَل، [۳۳]
ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۵، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
یوم فَیْف الریح، [۳۴]
ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۳۲ـ۶۳۴، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
یوم السَلِف، [۳۵]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۱۹ـ۲۰، بیروت.
یوم المامور و یوم قَضیب، [۳۷]
یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۰، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
که البته در همه اینها پیروزی قرین بنیحارث نبود.۷.۱ - نبرد با بنی زبیداز جنگهایی که پس از اسلام و قبل از گرایش به این دین، بنیحارث پیروزمندانه در آن شرکت کرد، میتوان از نبرد با بنی زُبَید به سرکردگی عمروبن مَعدیکرب زُبیدی یاد کرد. [۳۸]
بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۱، ص۴۱۴۲، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۷.۲ - نبرد با بنیمراددر روز نبرد بدر نیز جنگی در رَزم با بنی مراد روی داد که به پیروزی قاطع بنیحارث و باقی ماندن بت یَغوث در میان ایشان انجامید. [۳۹]
یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۲، ص۷۷۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
[۴۰]
یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
بت کهن یغوث به دنبال منازعهای که در میان بنیمراد بر سر نگهداری آن صورت گرفت، به نجران نزد بنینار، از تیرههای بنیحارث، منتقل، و از آن استقبال شده بود. این بت به همه بنیمذحج تعلق داشت. [۴۲]
یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ، ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
۸ - پرستش بتبنیحارث همچنین به پرستش بت یا بتخانه ذوالخَلَصه در عَبلاء در چهار منزلی مکه به سوی یمن، میپرداختند و تولیت آن را به دست داشتند که پس از فتح مکه، به دستور پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) ویران شد و بعدها در جای آن مسجد جامعی بنا گردید. [۴۳]
یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۲، ص۳۸۸، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۹ - یهودیان و مسیحیانبا این حال، ادیان توحیدی در میان بنیحارث به سان دیگر قبایل عرب جنوبی ریشه دوانیده بود و گروهی از بنیحارث بر آیین یهود بودند. [۴۴]
دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۶۲۱، چاپ ثروث عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
[۴۵]
یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷، بیروت.
بسیاری هم به مسیحیت گرویده بودند و نجران پایگاه مهم این آیین بود. [۴۶]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.
۱۰ - ساخت معابدبنیحارث همچون لَخمیان (آلمنذر) حیره و غَسّانیان شام و احتمالاً تحت تاثیر آنان و به دنبال مهاجرت دستههایی از بنیحارث بدانجا، توجه خاصی به ساختن معابد باشکوه داشتند، از آن جمله است دیر یا کعبه نجران که رَبَّه نیز خوانده میشد و به دست خاندان عبدالمدان بن دیّان، از بزرگان بنیحارث، پایه گذاری شده بود و اداره میگردید. ۱۰.۱ - کعبه نجراناعشی در ابیاتی از کعبه نجران یاد کرده است [۴۸]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۰ـ۳۸۱، بیروت.
با این حال، برخی همچون ابن کلبی [۴۹]
ابن کلبی، کتاب الاصنام، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
کعبه نجران را بنایی معمولی دانستهاند نه پرستشگاه، و بنا به روایتی از همو [۵۰]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۸-۹، بیروت.
[۵۱]
یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، ج۴، ص۷۵۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵.
کعبه نجران با قُبّه چرمی عبدالمسیح بن دارس، پدرزن یزیدبن عبدالمدان حارثی، تطبیق داده شده که از سیصد پوست تشکیل یافته و پناه فراریان و گرسنگان و نیازمندان بوده است.۱۰.۲ - نصارای نجرانپس از اسلام، هیئتی از نصارای نجران که در میان آنان عدهای از اشراف نیز بودند، به همراه سه تن از سران ایشان، عبدالمسیح عاقِب، اَیْهَم سید و ابوحارثه بن علقمه اسقف و پیشوای دینی آنان (از متولیان کعبه نجران) با ظاهری آراسته و شکوهمند در مسجد مدینه به حضور پیامبر اکرم (صلياللهعليهوآلهوسلم) رسیدند. گفتگوی آنان درباره مسیح به مباهله با پیامبر انجامید؛ اما آن گروه از بیم شکست، از مباهله منصرف شدند و به عقد پیمان و پرداخت جزیه گردن نهادند. ابن کلبی [۵۳]
ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۲۲۲ به بعد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
این رخداد را که گویا نخستین دیدار رسمی مسیحیان بنیحارث با پیامبر بوده، قبل از حوادث سال دوم هجری آورده است. [۵۴]
یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲-۸۳، بیروت.
[۵۶]
بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۶۰۳، چاپ مصطفی سقا، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۵۷]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۱، بیروت.
۱۱ - نامههای پیامبرپس از فتح مکه، بنیحارث بیمناک از پیشروی پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم)، به ترمیم دژ نجران پرداختند و مواشی خود را گرد آوردند، اما پیامبر همراه با نامههایی که به سران قبایل فرستاد، نامهای نیز برای اسقف بنیحارث و دیگر مقامهای روحانی نجران نوشت و تضمین داد که به شرط خیراندیشی و صلاح و دوری از ستم، حقوق و موقعیت مذهبی آنان محفوظ خواهد بود. پیامبر همچنین نامهای برای بنیضباب، تیره دیگر بنیحارث، نوشت و مواضعی را به شرط گزاردن نماز و زکات و فرمانبرداری از خدا و رسول او و جدایی از مشرکان به ایشان واگذار کرد. ۱۲ - پذیرش اسلامدر ربیع الا´خر یا جمادی الاولی سال دهم هجری خالدبن ولید از سوی پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) برای فرا خواندن بنیحارث به اسلام، روانه نجران شد. در پی این دعوت، نجران به صلح گشوده شد و مردم به اسلام گرویدند و زکات پرداختند. هر چند گروهی نیز با خالد درگیر و اسیر شدند. ۱۳ - جمعآوری زکاتبه دنبال آن، نمایندگان (وفد/ وفود) بنیحارث با افرادی چون قیس بن حُصَین ذی الغُصه، یزید بن عبدالمدان و یزید بن مُحَجَّل به همراه خالد نزد پیامبر آمدند و بر گرایش خود به اسلام تأکید نمودند. رسول خدا نیز قیس بن حصین را بر ایشان امارت داد و عمرو بن حزم را برای آموزش تعالیم اسلام و گردآوری زکات، با عهدنامهای نزد آنان فرستاد. [۶۱]
ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۲۳۹ـ۲۴۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، مصر ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
[۶۲]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۶ـ ۱۲۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
[۶۳]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۴، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
در سال دهم هجری پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) علی (علیهالسلام) را برای جمع آوری زکات به نجران اعزام کرد. [۶۴]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
بعد از آن ابوسفیان این سمت را عهدهدار شد. [۶۵]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۱۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۱۴ - پیغمبر دروغینچندی بعد، توده مردم مذحج در نجران، به یاری و همراهی نخستین پیغمبر دروغین، اسود عَنسی ـ که از همین دودمان بود ـ برخاستند اما پس از اتمام این غائله، مردم نجران با فرستادن هیئتی به مدینه با ابوبکر تجدیدعهد کردند و خلیفه نیز قرار پیامبر را با آنان ادامه داد. [۶۷]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۲۱ـ۳۲۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۱۵ - حضور در دستگاه حکومتربیع بن زیاد حارثی در زمان عثمان، والی سیستان شد.وی هنگام ترک آنجا، فردی از بنیحارث را به جای خود گماشت. [۶۸]
شباب، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۳۴، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۵.۱ - حکومت در زمان امویانبنیحارث در روزگار امویان نیز، به مقامهای عالی رسیدند و بر ولایات مهمی از ایران، مانند خراسان، آذربایجان، فارس، کرمان، ری و اصفهان حکم راندند، تا آنجا که حساسیت معاویه برانگیخته شد. [۶۹]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۳۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱.
۱۵.۲ - شرکت در براندازی امویانهم در زمان او، نخستین قیام موالی به رهبری یکی از وابستگان بنیحارث شکل گرفت. [۷۰]
یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۱، بیروت.
بنیحارث بعدها در ماجرای براندازی دولت امویان نقش داشتند [۷۱]
شباب، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۳۲۵، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
و به دلیل خویشاوندی نزدیک با نخستین خلیفه عباسی، ابوالعباس سفّاح، در دستگاه عباسیان پایگاهی شایسته یافتند. [۷۲]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱.
۱۶ - لهجه بنیحارثلهجه بنیحارث در زبان عرب جای ویژهای داشت و برخی از لغات را آنان در عربی متداول کردند. [۷۴]
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۲۹۰، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۷۵]
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۵، ص۵، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۷۶]
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۷، ص۲۵۶، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۷ - چهرههای برجستهاز میان بنیحارث چهرههای برجستهای در شعر و ادب، در دوره جاهلیت و اسلام، پدیدار شدند که از آن میان میتوان از اینان یاد کرد: عبد یَغوث بن صلاءه و دو نواده او طفیل بن یزید لَجلاج حارثی و مُسهِر [۷۷]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸، بیروت.
یزیدبن اَبان نابغه [۷۸]
ابن عبدربه، شهاب الدین، العقد الفرید، ج۳، ص۳۶۲، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
نجاشی حارثی، قیس بن عمرو، شاعر فاسق و هجوپرداز [۷۹]
ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۳، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
یحیی بن زیادبن عبیدالله و حسن بن وَهْب بن سعید و برادرش سلیمان. [۸۲]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.
[۸۳]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۱۴۳ـ ۱۵۳، بیروت.
حسن بن حسین سُکَّری (متوفی ۲۷۵) نحوی و راویه عرب، اشعار بنیحارث را گردآورده بوده است.۱۸ - وضعیت امروزبنیحارث امروزه خود را به قبیله همدان منسوب میدارند.با وجود این، برخی همچنان بر اصالت خویش اصرار دارند. در حال حاضر، بنیحارث در منطقهای حاصلخیز در پنج کیلومتری شمال صنعا، در پنج ناحیه مستقرند. [۸۶]
مقحفی، ابراهیم احمد، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا، ۱۹۸۵.
زمینهای این منطقه به کشت انگور، انجیر و هلو اختصاص دارد و به لحاظ وجود آثاری از سُخَیمیان (بنی سُخَیم) از تیرههای قحطانی، به نام آنان مشهور است و جمعیت آن به ۸۸۵، ۲۵ نفر بالغ میشود. [۸۷]
مقحفی، ابراهیم احمد، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا، ۱۹۸۵.
۱۹ - فهرست منابع(۱) قرآن. (۲) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷. (۳) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲. (۴) ابن حائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۵) ابن حبیب، کتاب المحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲. (۶) ابن حزم، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۷) ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۸) ابن سعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان، ۱۹۸۲. (۹) ابن عبدربه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۱۰) ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶. (۱۱) ابن قتیبه، کتاب المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۴. (۱۲) ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروث عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰. (۱۳) ابن کلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره، ۱۳۳۲/۱۹۱۴. (۱۴) ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق، ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۵) ابن منظور، لسان العرب، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۱۶) ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، مصر، ۱۳۵۵/۱۹۳۶. (۱۷) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، بیروت. (۱۸) عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۹) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم، ۱۹۷۱. (۲۰) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۴/۱۹۶۴. (۲۱) خلیفة بن خیاط شباب، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۴/۱۹۹۳. (۲۲) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷). (۲۳) علی بن حسین علم الهدی، امالی المرتضی: غرر الفوائد و دُرر القلائد، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳/۱۹۵۴، چاپ افست، تهران. (۲۴) احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳). (۲۵) علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵ـ ۱۹۷۹. (۲۶) ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیة، صنعا، ۱۹۸۵. (۲۷) یاقوت حموی، معجم الادبا، چاپ دیوید سمیوئل مارگلیوث، قاهره، ۱۹۲۷. (۲۸) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۶۵. (۲۹) احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت. (۳۰) احمدبن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن، ۱۹۶۷. ۲۰ - پانویس
۲۱ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنیحارث بن کعب»، شماره۱۹۷۳. |